در مهندسی ژنتیک اما، ژنها معمولا از یک گونه گرفته میشوند و به گونه دیگر تزریق میشوند تا ویژگی مورد نظر در گونه دوم بوجود بیاید. پس از فلیور سیور، دومین محصولی که به صورت تجاری و مهندسی شده تولید شد، توت فرنگیای بود که ژن یک ماهی ساکن قطب شمال (کفشک ماهی1) به آن تزریق شده بود تا در برابر یخزدگی مقاوم باشد. اما این اقدام هم با ناکامی توام شد.
با آنکه این فناوری هنوز دوران نوپایی خود را سپری میکند (نخستین کشت گیاهان مهندسی شده در مقیاس وسیع در سال 1996 صورت گرفت) با این حال افرادی بسیاری امیدوارند که غذاهای مهندسی شده پاسخی برای نیازهای بشریت باشد. امید این بود که این مواد غذایی، راه حلی برای گرسنگی جهان باشند، تا بدون استفاده از آفتکشها، غذاهای سالمتری به انسان عرضه کنند و همچنین به جهان سوم برای عبور از خطرات زیست محیطی انقلاب صنعتی کمک کنند تا به آینده روشن، سالمتر و پایدارتر دست یابیم.
در سال 2000، مجله تایم روی جلد خود به « غلاتِ امید» اختصاص داد. در این گزارش هیجان زده به کشف «برنج طلایی» مهندسی شده اشاره شده بود. وجه تسمیه این نوع برنج، تزریق ژنهای ویروسها و همچنین گلهای نرگس به آن بود که باعث میشد تا برنج، بتا کاروتن تولید کند؛ ویژگیای که قبلاً در هیچ نوع برنجی نبود. تایم نوشت که برنج طلایی میتواند هدیه الاهی برای نیمی از مردم زمین باشد که برای سیر کردن شکم خود محتاج برنج هستند. تقریبا یک میلیون کودک در سال به دلیل کمبود ویتامین آ جان خود را از دست میدهند و 350 هزار نفر دیگر نابینا میشوند. بدن انسان بتا کاروتن را به ویتامین آ تبدیل میکند.
شواهد موجود درباره اینکه محصولات مهندسی شده میتوانند به کاهش سوء تغذیه کمک کنند، قانع کننده به نظر میرسید. تایم برای بیان اینکه چه کشف با اهمیتی صورت گرفته از جیمی کارتر نقل قول کرد:« بیوتکنولوژی مسئولانه، دشمن بشر نیست؛ دشمن ما، گرسنگی است.»
اما در هیاهو و غوغای کشف برنج طلایی چند حقیقت از نظرها پنهان مانده بود. یکی این که هنوز هیچ تضمینی در مورد پرورش یافتن این نوع برنج در خاکهای مختلف وجود نداشت تا بتوان از آن به عنوان راهکاری برای از بین بردن گرسنگی جهانی یاد کرد. محققان گفتند که به میلیونها دلار هزینه بیشتر و همچنین یک دهه پژوهش بیشتر در انستیتو بینالمللی تحقیقات برنج نیاز است تا بتوان انواعی از برنج طلایی را که قابلیت کشت در مزارع کشاورزان را داشته باشد، تولید کرد. حتی در آن صورت هم کشت این نوع برنج نیاز به آب زیادی دارد در حالی که خیلی مناطقی که مردم در آنها با مشکل کمبود ویتامین آ مواجه هستند، مشکل کمبود آب هم دارند.
همچنین به این موضوع دقت نشده بود که راههای دیگری برای جبران کمبود ویتامین آ وجود دارد که کم هزینهتر و کم خطرتر از مهندسی ژنتیک مواد غذایی است. مثلا، در بنگلادش سازمان غذا و کشاورزی ملل متحد (فائو) چنین پروژهای را در سال 1993 کلید زد. با همکاری موسسه بین المللی هلن کلر و سایر سازمانهای غیر دولتی، فائو برنامه ای را برای کمک به توسعه باغچههای کوچک خانگی با اتکا به روشهای بهینه کشت اجرا کرد. به خانوادههایی که فاقد زمین کشاورزی بودند نشان داده شد که چگونه گیاهان سرشار از ویتامین آ از جمله لوبیا و کدو تنبل در خانهشان پرورش بدهند. به محض اینکه فواید سلامتی این پروژه نمایان شد، برنامه فائو بسیار توسعه یافت و پیشرفت کرد. در سال 1998، این برنامه به 3 میلیون نفر این فرصت را داده بود که در خانه خود گیاهان حاوی مقادیر زیادی از ویتامین آ را پرورش بدهند. تحلیلگران مستقل به این نتیجه رسیدند که زمین بسیار کمی برای تولید مقدار کافی ویتامین آ مورد نیاز است و هر چه تنوع میوه و سبزی مصرفی مردم بیشتر باشد به همان اندازه جذب ویتامین آ و سایر ویتامینها نیز افزایش مییابد. میزان افزایش سلامتی فقرا با اجرای چنین برنامههایی، فوقالعاده است.
مبلغان مهندسی ژنتیک میگویند که اگر ما بر نگرانی خود در مورد مصرف مواد غذایی مهندسی شده غلبه نکنیم آنگاه کودکان کشورهای جهان سوم، نابینا خواهند شد. اما در روز چهارم مارس 2001 هم مجله نیویوک تایمز و هم سنت لوئیس پست دیسپچ، فاش کردند که یک کودک 11 ساله باید بین 27 تا 54 کاسه، برنج طلایی بخورد تا حداقل ویتامین آ مورد نیاز روزانه خود را دریافت کند.
نکته دیگری که در فرایند بزرگنمایی کشف برنج طلایی مغفول مانده این است که شاید این محصول مهندسی شده بتواند به بشریت کمک کند، ، اما نماینده کل صنعت مهندسی ژنتیک نیست. تحقیقاتی که روی « محصولات رویایی» از جمله برنج طلایی صورت گرفته تقریبا توسط موسسات انگشتشماری که وابسته به بودجههای دولتی و یا بشر دوستانه هستند، صورت گرفته است. بخش اعظم صنعت مهندسی ژنتیک برای منافع بخش خصوصی طراحی شده و بودجه آن توسط شرکتهایی چون مونسانتو تامین میشود.
این شرکتها، راهکاری اتخاذ کردهاند که منجر به گمراهی شدید افکار عمومی شده است. در این راهکار، این شرکتهای بیوتک در کمپینهای تبلیغاتی خود بارها به محصولاتی چون برنج طلایی اشاره کردهاند تا مردم را مجبور به پذیرش مهندسی ژنتیک بکنند در حالیکه واقیعت چیز دیگری است و آنها از روی هدف دیگری متمرکز شدهاند.
صنعت بیوتک
شرکت مونسانتو در سال 1901 توسط یک شیمیدان تاسیس شد تا ساخارین – که نخستین شیرین کننده مصنوعی بود- تولید کند. در واقع این شرکت امروز بزرگترین بازیگر صنعت مهندسی ژنتیک در جهان است. باب شاپیرو مدیرعامل مونسانتو در سال 1999 گفت:« من میخواهم تاکید کنم که ما به طور کامل، پایبند به علم بیوتکنولوژی خواهیم ماند چون باور داریم که این فناوری یک ابزار ایمن، پایدار و مفید در صنعت کشاورزی، تغذیه و سلامت انسان است و میتواند نیازهای جهان به غذا و فیبر را تامین کند.»
به نظر میرسد که هدف وی کمک به جهان باشد اما مونسانتو هم مانند شرکتهای آسترا زنکا، دوپون، نووارتیس و اونتیس تنها انگیزه مالی و درآمدزایی دارد. این پنج شرکت برتر بیوتکی در مجموع حدود 100 درصد بازار بذرهای مهندسی شده را در اختیار دارند. همچنین آنها 60 درصد از بازار جهانی آفتکشها را در اختیار دارند و به لطف خرید شرکت های کوچک تر، هم اکنون مالکیت 23 درصد از بازار تجاری بذرها در دست آنهاست.
روابط عمومی این شرکتها هر ادعاهایی که داشته باشند تغییری در این واقعیت نمیدهند که تمرکز آنها روی سودآوری است. برخلاف تولید کنندگان برنج طلایی، هدف این شرکت ها، تبدیل جهان به مکانی بهتر برای زندگی نیست. هدف آنها تنها کسب سود بیشتر است.
فیل بریانو استاد ارتباطات فنی در دانشگاه واشینگتن است. او همچنین از موسسان شورای ژنتیک مسئولانه2 است. او سئوال میکند: «چه کسی در این شرکتها سیاستها را تعیین میکند؟ سرمایهگذاران تصمیم گیرنده هستند... آنهایی که حساب و کتاب شرکت در دستشان است. تنها پروژههایی که بیشترین سود را در بر دارند اجرا میشوند نه پروژههایی که به نفع نیازهای بشریت هستند.»
بیشتر مردم، حداقل در آمریکا (که خانه مهندسی ژنتیک است) معتقدند که از این فناوری برای سالمتر کردن غذا، یا افزایش محصول، یا بهبود طعم غذا، یا کاهش مصرف آفتکشها، یا افزودن ویژگیهایی که به سود انسان و محیط زیست است استفاده میشود. متاسفانه حداقل تاکنون، نحوه فعالیت این صنعت در جهت تحقق این اهداف نبوده است.
این صنعت چگونه عمل میکند؟ چه نوع محصولات کشاورزی تولید میکند؟ در سال 1999، در بیشتر مزارع ژنتیک جهان ( تقریبا در 80 درصد آن) گونههای مختلف سویا، ذرت، پنبه و کانولای مهندسی شده توسط شرکتهای تولید کننده سموم کشاورزی کشت میشد. جالب اینکه این گونهها به این دلیل تغییر ژنتیک داده شده بودند تا در برابر آفتکشهای تولید شده توسط همین شرکتها که به «علفکش» معروف هستند، مقاوم شوند. علف کش ها نوعی از آفت کش هستند که گیاهان نامطلوب را میکشند یا در فتوسنتز آنها اختلال ایجاد می کنند.
تا کنون کشاورزان میتوانستند تنها قبل از کِشت محصول، علف کشها را در مزرعه خود اسپری کنند، نه بعد از کِشت، چون علف کش ها علاوه بر نابود کردن علفها، به خود گیاه هم لطمه میزدند. به همین دلیل بعد از سبز شدن گیاه میبایست به روش دیگری با علفها مبارزه میکردند. اما اکنون به لطف اصلاحات ژنتیکی، کشاورزان میتوانند در هر زمانی، علفکشها را روی محصولات مهندسی شده خود اسپری کنند و آسیبی هم به محصول نرسد. البته به شرطی که از علفکشهای ویژهای استفاده کنند که محصول شان در برابر آنها مقاوم است.
شرکتهای بیوتک که قصد دارند محصولاتشان، سودمند به نظر برسد، مکررا میگویند که محصولات کشاورزی مهندسی شده به آفتکشهای کمتری نیاز دارند. این عالی به نظر میرسد اما واقعیت چیز دیگری است.
«محصولات مقاوم در برابر علفکشها» به این معنی است که کشاورز میتواند بارها و بارها، علفکشها را روی محصولات خود اسپری کند و علفهای دور و بر آنها را از بین ببرد بدون اینکه کوچکترین آسیبی به خود محصول وارد شود. به همین دلیل در 80 درصد از مزارع ژنتیک جهان، محصولاتی کشف میشود که تنها مزیتشان، مقاومت نامحدود در برابر آفتکشهای خاص است.
اما در 20 درصد بقیه مزارع ژنتیک چه محصولاتی کشت میشود؟ در این زمینها محصولاتی کشت میشوند که مهندسی شدهاند تا در سراسر چرخه زندگی در تمام سلولهایشان آفت کش تولید کنند. یکی از این محصولات، سیب زمینی شرکت مونسانتو است که سیب زمینی «نیو لیف» ( برگ جدید) نام گرفته است. شما با مشاهد این نام تصور میکنید که این نوع سیب زمینی یک نوع سیب زمینی ارگانیک است که در فروشگاههای سلامتی فروخته میشود. اما در واقعیت، فناوری سیب زمینی نیو لیف مونسانتو طوری طراحی شده که هر سوسک سیب زمینی را که به آن گاز بزند نابود کند. طبق قوانین آژانس حفاظت محیط زیست آمریکا، این محصول باید به عنوان یک آفتکش در این سازمان ثبت شود.
گرد کردن سودها
تا سال 2000، هشتاد میلیون هکتار زمین در سراسر جهان زیر کشت محصولات کشاورزی مهندسی شده سویا، ذرت و کانولا رفته بود ـ- یعنی بیشتر از مساحت بریتانیای کبیر- و تمام این محصولات در برابر علفکشها مقاوم بودند. جالب اینکه شرکتهایی که این محصولات مهندسی ژنتیک شده را تولید و عرضه می کردند، در کار تولید و فروش علف کش های مناسب آنها هم بودند.
پس تصادفی نیست که پنج شرکت بزرگ بیوتک جهان، همان پنج شرکت بزرگ تولید کننده علفکش در این کره خاکی هم هستند. تولید محصولات کشاورزی مهندسی شده توسط آنان در واقع تضمینی است برای فروش آفتکشهایی که تولید میکنند.
پرفروشترین علفکش در جهان، علفکش «راندآپ»3 شرکت مونسانتو است. در سال 2000، این علفکش حدود 3 میلیارد دلار برای این شرکت درآمدزایی داشت و مونسانتو همچنان در حال برنامهریزی برای افزایش فروش آن در آینده بود. اما دلیل این سود هنگفت چه بود؟ گونههای مهندسی شده سویا، ذرت و کانولای شرکت مونسانتو که «راندآپ ردی»4 نام داشتند در آن زمان نیمی از محصولات مهندسی ژنتیک شده در جهان را تشکیل می دادند.
محصولات راندآپ ردی به گونهای مهندسی شدهاند تا در برابر علفکش راندآپ مقاوم باشند و کشاورزان بتوانند بارها این علفکش را روی مزارع محصولات راندآپ ردی بپاشند بدون اینکه به محصول آسیبی برسانند. این ویژگی، تنها مزیت محصولات راندآپ ردی است و به همین دلیل هیچ کشاورزی بدون استفاده از علفکش راندآپ، اقدام به کاشت گیاهان راندآپ ردی نمیکند.
در سال 1998، مونسانتو حدود یک میلیارد دلار برای ساخت کارخانههای جدید در سراسر دنیا هزینه کرد تا به تولید بیشتر علفکش راندآپ بپردازد. در حالیکه اعتبار انحصار اختراع شرکت مونسانتو در سال 2000 به پایان رسیده بود اما این موضوع باعث نگرانی آنها نشد. چون مونسانتو بسیار هوشمندانه تدبیری اندیشیده بود تا انحصار خود بر تولید علفکش خود را برای همیشه حفظ کند. تدبیر این شرکت بسیار ساده بود. کشاورزانی که محصولات راندآپ ردی مونسانتو را کشت می کنند باید قراردادی با این شرکت امضا کنند که مطابق آن، کشاورز موظف است تنها علفکش راندآپ این شرکت را خریداری کنند. با وجود داغ بودن بحث برنج طلایی و پایان گرسنگی در جهان، به نظر میرسید که مونسانتو، انگیزههای دیگری در سر میپروراند.
اما آیا راندآپ ایمن است؟ با در نظر گرفتن استانداردهای علفکشها
میتوان آن را تقریبا ایمن دانست و قطعا از نظر میزان سم موجود همتراز با
آفتکشهای بسیار خطرناک این شرکت مانند «د د ت»،« الاکلور» و یا
«بوتاکلور» نیست. البته این به معنی بدون خطر بودن آن نیست. در واقع «سرویس
ماهی و حیات وحش آمریکا» اعلام کرده که 74 گونه گیاهی بر اثر استفاده
مداوم و بیرویه از گلیفُسات5 که ماده اولیه موجود در آفتکش راندآپ است،
بالاقوه در معرض خطر هستند. مقدار کمی گلیفسات (10 بخش در هر میلیون) باعث
مرگ ماهیها، تاخیر در رشد کرمهای خاکی و همچنین افزایش میزان مرگ و میر
آنها میشود. همچنین این ماده شیمیایی، باعث از بین رفتن میکروبهای خاک
میشود که به گیاهان برای جذب مواد مغذی موجود در خاک کمک میکنند. در
اوایل دهه 1990، این ماده شیمیایی، سومین عامل رایج بروز بیماریهای مرتبط
با مسمومیتآفتکشها در کالیفرنیا بود.( کالیفرنیا تنها ایالتی است که
چنین آماری را ثبت میکند.) علائم مسمومیت با گلیفسات
عبارتند از: سوزش پوست و چشم، استفراغ و اختلال قلبی.
در سال 1997، پس از شکایت دادستان عمومی نیویورک، شرکت مونسانتو مجبور شد که تبلیغات خود را که در آن مدعی شده بود آفتکش راندآپ «کاملا ایمن» و «دوستدار محیط زیست» است جمعآوری کند. در آن زمان دادستان به این نتیجه رسیده بود که مسمومیت توسط مواد موجود در راندآپ در مرگ 9 نفر، دخیل بوده است. همچنین تحقیقات نشان داده اند که در معرض گلیفسات بودن، احتمال ابتلا به لنفوم غیر هاجکین که یک سرطان بدخیم در افراد جوان است را افزایش میدهد. این نوع سرطان، سومین سرطان در آمریکا به شمار میآید که بیشترین رشد را دارد.
دلیل جذابیت بذرهای راندآپ ردی شرکت مونسانتو این است که این شرکت به کشاورزان میگوید که یک یا دو بار سمپاشی خوب با آفتکش راندآپ باعث خواهد شد تا تمام مشکلات مربوط به علفها از بین برود. همچنین در تبلیغات مکتوب مونسانتو به کشاورزان گفته میشود که « تنها علفکشی که برای همیشه به آن نیاز دارید، راندآپ است.» البته حرفهای جی بی نیلندز، استاد بیوشیمی و بیولوژی مولکولی دانشگاه کالیفرنیا واقعیت دیگری را نمایان میکند:« میزان آفتکش راندآپ که مونسانتو قصد دارد در جریان فرایند کشت محصولات راندآپ ردی خود استفاده کند، ورای تصور است.»
چون در فرایند کشت محصولات راندآپ ردی از مقادیر بسیار زیادی علفکش راندآپ استفاده می شود، میزان علفکش موجود در محصولات برداشت شده بسیار بیش حدی بود که تا همین چند وقت پیش، حد مجاز به شمار میآمد. برای اینکه این فناوری از لحاظ تجاری، به صرفه باشد، اداره غذا و دارو مجبور شد تا حد مجاز مواد راندآپ باقی مانده در محصولات برداشت شده را سه برابر افزایش دهد. بسیاری از دانشمندان نسبت به این موضوع معترض اند و معتقدند که افزایش سطح مجاز آفتکش موجود در محصول راندآپ ردی با هدف موفقت نشان دادن شرکت مونسانتو صورت گرفته و بیانگر این واقعیت تلخ است که برای دولت منافع تجاری شرکتها نسبت به سلامت مردم، اولویت دارد. با وجود این اعتراض، تغییری در مقادیر مجاز علفکش موجود در محصولات راندآپ ردی ایجاد نشده است.
در تبلیغات و همچنین بروشورهای گلاسه مونسانتو، کشاورزان، تشویق میشوند تا به کاشت بذرهای راندآپ ردی بپردازند و جالب اینکه در این تبلیغات به «مزارع پاک» اشاره شده است. البته منظورشان از مزارع پاک این است که در زمینهای کشاورزی پهناور، هیچ چیز به جز سویا، پنبه و یا کانولا نروید. روشن است که این تبلیغات تنها با هدف متقاعد کردن کشاورزان برای خرید محصولات مونسانتو صورت میگیرد و متاسفانه بسیاری از کشاورزان در دام آن میافتند. در واقع مزارع این کشاورزان به حدی شیمیایی شدهاند که نشانی از سلامت، طراوت و یا اکوسیستمهای متنوع در آنها وجود ندارد. خاک مزرعه ای که به جز گیاه کشت شده، عامل تجزیه کننده دیگری مانند کرمها، حشرات و باکتریها ندارد، تا حد زیادی به کودهای شیمیایی وابسته میشود.
ترفه این که ما مزارع و غذای خود را با موادی سمی، سمپاشی میکنیم تا از فناوریای بهره مند شویم که عمدتا غیر ضروری است. روشهای مکانیکی سادهتری همچون کشت بدون شخم، مالچ پاشی (خاکپوش کردن) و همچنین کاشت همزمان چند محصول همراه، وجود دارد که با بهره گیری از آنها میتوان با علفهای هرز مبارزه کرد. اما هیچ یک از این روشهای دوستدار طبیعت، منافع اقتصادی در بر ندارند و وابسته به مواد شیمیایی نیستند. به همین دلیل برای مونسانتو و سایر شرکتهای فعال در حوزه کشاورزی شیمیایی که تجارت مهندسی ژنتیک را در کنترل خود دارند، این روشهای غیرشیمیایی هیچ جذابیتی ندارند.
شرکت مونسانتو دوست دارد به ما بگوید که مزارع عاری از علف، باعث کمک به پایان سوء تغذیه خواهند شد. دکتر وندانا شیوا، مدیر «بنیاد تحقیقات علوم، فناوری و سیاست منابع هند» میگوید که کشتن هر یک علف در این مزارع می تواند منجر به محرومیت فقرا از منابع اساسی تغذیه شان شود. او میگوید: «در هند، حداقل 80 تا 90 درصد مواد مغذی، از آن چیزی که صنعت کشاورزی آن را «علف» مینامد، تامین میشود. کشاورزی تجاری معتقد است که این علفها از کشاورزی سرقت میکنند به همین دلیل مزارعی را که 200 گونه مختلف علف در آنها وجود دارد و زنان منطقه از این گونهها به عنوان غذا، دارو یا خوراک دام استفاده میکنند، با راندآپ یا سایر علفکشها سمپاشی میکنند.»
شیوا می افزاید که در بسیاری از موارد، مردم به دلیل دسترسی نداشتن به برنج طلایی از کمبود ویتامین آ رنج نمیبرند بلکه کمبود این ویتامین به سبب استفاده بیرویه از علفکشها در مزارع است. او میگوید:« در حال حاضر در حدود 40 هزار کودک در هند به دلیل کمبود ویتامین آ در شُرُف نابینایی هستند تنها به این دلیل که کشاورزی صنعتی، بسیاری از گونه های وحشی گیاهان را نابود کرده است. این گیاهان منبع ویتامین آ برای مردم فقیر در روستاها بوده اند. با تداوم گسترش بیوتکنولوژی، این روند دیوانه وار افزایش خواهد یافت.»
در همین حال سازمانهای حفاظت از محیط زیست به ما میگویند که افزایش استفاده از راندآپ برای حیات وحش مشکل ساز خواهد بود. بسیاری از گیاهانی که توسط علفکشها از بین میروند در واقع غذای گونههای دیگر هستند. در بریتانیا، «انجمن سلطنتی حمایت از پرندگان» هشدار داده که افزایش استفاده از راندآپ و سایر علفکشها منجر به از بین رفتن گیاهانی خواهد شد که برای مصرف پرندگان، غذا تولید می کنند و زیستگاه حشرات هستند. و این به معنای انقراض نسل بسیاری از گونههای پرندگان از جمله چکاوک خواهد شد. در حال حاضر هم به دلیل عملیات کشاورزی صنعتی، جمعیت این پرنده در حال کاهش است. گراهام وین، مدیر اجرایی این گروه حمایتی میگوید:« توانایی پاک کردن مزارع از علفها با استفاده از علفکشهای قوی باعث خالی شدن مزارع از حیات وحش و همچنین بروز فاجعه برای میلیونها پرنده و گیاه میشود آن هم در شرایطی که جمعیت این پرندگان و گیاهان هماکنون هم رو به کاهش است.»
البته در این میان تنها مونسانتو مقصر نیست. سایر شرکتهای تولید کننده سموم شیمیایی هم به شدت مشغول مهندسی کردن محصولاتی هستند که در برابر سموم تولیدی خودشان، مقاوم باشند. به عنوان مثال، شرکت «اکرایوو» علفکش گلوفوسینت6 را تولید میکند. این شرکت امیدوار است که فروش این علفکش در چند سال آینده بیش از نیم میلیارد دلار افزایش یابد چون در حال توسعه محصولات مهندسی شده ایست تا در برابر گلوفوسینت مقاوم باشند.
این شرکت مدعی است که گلوفوسینت، «دوستدار محیط زیست» است. آژانس حفاظت محیط زیست اما، میگوید که حتی مقادیر اندک این علفکش برای بسیاری از بیمهرگان آبی، خطرناک و سمی است. گلوفوسینت در آب حل میشود و به راحتی به آبهای زیرزمینی راه مییابد.
همچنین شرکت کالجین/ موسانتو یک گونه از گیاه پنبه (به نام پنبه BXN) تولید کرده که میتواند در برابر سمپاشی مستقیم علفکش بروموکزینول (که با نام تجاری باکتریل عرضه میشود) مقاومت کند. بروموکزینول از سوی آژانس حفاظت محیط زیست به عنوان یک عامل احتمالی سرطانزا و همچنین تراتروژن ( مادهای که باعث نقص در زمان تولد میشود) شناخته شده است.
هنگامی که آژانس حفاظت محیط زیست مجوز استفاده از بروموکزینول برای سمپاشی پنبه مهندسی شده بی اکس ان را صادر کرد، این آژانس تصور میکرد که بروموکزینول هیچ راهی برای ورود به زنجیره غذایی انسان ندارد. اما در برخی از مواقع سال در جنوب آمریکا، به گاوها در مراکز پرواربندی، علف خشک شده داده میشود که حدود 50 درصد آن ضایعات پنبه است. به همین دلیل بروموکزینول امروزه از طریق گوشت به زنجیره غذای انسان راه مییابد.
پس موضوع گرسنگی جهان چه میشود؟
مساحت زمینهای زیر کشت محصولات مهندسی ژنتیک در جهان از سال 1996 تا سال 1999، 25 برابر شد. در واقع سال 1996 نخستین سالی بود که این محصولات در مقیاس گسترده تجاری کشت شدند. با این حال تقریبا تمام این رشد عظیم در سه کشور رخ داد. در سال 1999، آمریکا به تنهایی 72 درصد از کل زمینهای زیر کشت محصولات مهندس ژنتیک شده در دنیا را به خود اختصاص داد. سهم آرژانین هم 17 درصد و سهم کانادا 10 درصد بود. این سه کشور در مجموع 99 درصد کاشت محصولات کشاورزی مهندسی شده را در اختیار داشتند.
شرکت مونسانتو و سایر طرفداران بیوتکنولوژی، مکررا به مردم میگویند که اگر میخواهیم که عرضه غذا در جهان، متناسب با رشد جمعیت باشد مهندسی ژنتیک ضرروی است. اما حتی با وجود کشت این محصولات در 100 میلیون هکتار در سال 2000 و همچنین کشت محصولات مهندسی شده کشاورزی در یک چهارم زمینهای کشاورزی آمریکا، این محصولات هنوز نتوانستهاند کوچکترین تغییری در روند گسترش گرسنگی در جهان ایجاد کنند. تاکنون در هیچ یک از زمینهای زیر کشت محصولات مهندسی ژنتیک، محصولی کشت نشده که میزان برداشت محصول را افزایش بدهد یا ارزش مواد مغذی را بالا ببرد. در واقع غذای بیشتری برای سیر کردن فقرای جهان تولید نشده است. در بیشتر زمینهای کشاورزی ژنتیک، بذرهای سویا و ذرت مهندسی شده کشت شده که قرار است به عنوان خوراک دامها مورد استفاده قرار بگیرد.
یکی از صداهای کاملا مستقل در مباحث مرتبط با مواد غذایی مهندسی ژنتیک شده، «هفتهنامه محیط زیست و سلامت راشل» است که توسط بنیاد تحقیقات زیست محیطی در آناپولیس مریلند منتشر میشود. این مجله در سال 1999 نوشت:
« به نظر نمیرسد که مونسانتو یا هیچ شرکت مهندسی ژنتیک دیگری، در حال
تولید محصولاتی باشند که شاید کمبود مواد غذایی در جهان را مرتفع کنند.
ظاهرا آنها مشغول تولید محصولاتی هستند که این مشکل را تشدید میکند. اگر
محصولات مهندسی شده با هدف رفع گرسنگی تولید شده بودند، آنگاه مونسانتو و
سایر شرکتها، بذرهایی با این مشخصالت تولید میکردند:
الف: توانایی رشد در خاکهای پایین تر از استاندارد و فقیر
ب: گیاهانی با ظرفیت تولید مقادیر زیادی پروتئین با بازده بیشتر در هکتار
آن هم بدون نیاز به ماشینآلات گرانقیمت، مواد شیمیایی، کود و یا آب.
ج: ترجیح مزارع کوچک به مزارع بزرگ
د: ارزان و آزاد بودن بذرها بدون محدودیتهای صدور مجوز
ه: محصولات برای سیر کردن انسانها باشند نه تغذیه دام.
در حال حاضر هیچیک از محصولات کشاورزی مهندسی شده و یا محصولات در شرف
تولید ( در مقیاس گسترده) نه تنها دارای این ویژگیها نیستند بلکه دقیقا
عکس این ویژگیهای مثبت را دارند. بذرهای جدید مهندسی شده .... بیشتر
محصولاتی تولید میکنند که هدف آنها تغذیه دامهاست نه سیر کردن انسانها.
انقلاب مهندسی ژنتیک هیچ ارتباطی با مبارزه با گرسنگی در جهان ندارد.»
اگر گیاهان مهندسی شده برای معکوس کردن روند گرسنگی در جهان طراحی شده
بودند، آنگاه شما انتظار داشتید که میزان بازده محصول آنها افزایش یابد.
اما هیچ شواهدی مبنی بر اینکه چنین اتفاقی رخ داده باشد وجود ندارد و بر
عکس به تدریج مستنداتی مطرح میشوند که حاکی از کمتر بودن بازده محصولات
ژنتیکی هستند . اد اولینگر، استاد کشاورزی در دانشگاه ویسکانسین، در 25 سال
اخیر بررسیهای مختلفی روی گونههای مختلف بذر سویا انجام داده است.
در سال 1999 او میزان برداشت سویا در 12 ایالت که 89 درصد سویای آمریکا را
تولید میکردند با هم مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که میزان برداشت از
سویاهای مهندسی شده 4 درصد کمتر از گونههای معمولی سویا بود.
هنگامی که سایر محققان، عملکرد بذرهای مهندسی شده سویای شرکت مونسانتو (که بیش از هر محصول مهندسی شده دیگری در جهان کشت میشود) را با گونههای معمولی سویا در شرایط کشت یکسان مقایسه کردند متوجه شدند که میزان محصول سویاهای مهندسی شده حدود 10 درصد کمتر از سویاهای معمولی است. و همچنین تحقیقی که توسط دانشگاه نبرسکا در سال 2000 انجام شد نشان داد که میزان برداشت محصول از بذرهای سویای مهندسی شده، 6 تا 11 درصد کمتر از بذرهای معمولی است.
البته پایین بودن میزان برداشت محصولات مهندسی شده به این معنی نیست که این فناوری در آینده هم نخواهد توانست میزان برداشت محصول را افزایش دهد. استفن دوفینگ، یک متخصص در حوزه تکثیر گیاهان و همچنین ژنتیک، به این نکته اشاره میکند که ایجاد ویژگی مقاومت در برابر علفکشها در گیاهان آسانتر از ایجاد ویژگی افزایش محصول است. دلیل آن این است که مقاومت در برابر علفکشها را میتوان با تغییر یک آنزیم یا یک ژن رقم زد اما برای افزایش محصول، لازم است که صدها و یا هزاران ژن، با خودشان و یا با محیط زیست در تعامل باشند. البته ممکن است از مهندسی ژنتیک به صورت موفقیت آمیز برای افزایش سخاوت زمین استفاده کرد اما برای رسیدن به این موفقت باید به مهندسی ژنتیک، زمان کافی داد.
البته تا کنون چنین اتفاقی رخ نداده است و دکتر شیوا که یکی از مشهورترین متخصصان بینالمللی در حوزه محصولات مهندسی شده و همچنین گرسنگی جهان است معتقد است که چنین هدفی هرگز محقق نخواهد شد. او این ادعا را رد میکند که بیوتکنولوژی به سیر کردن مردم جهان کمک خواهد کرد. او میگوید:« این استدلال در هر سطحی، یک فریبکاری است. اولا محصولاتی که تولید میکنند، شکم جهان سوم را سیر نمیکند.... از بذرهای سویا برای خوراک خوکها و گاوهای شمال استفاده میشود.... تمام سرمایهگذاریهای در کشاورزی با هدف افزایش فروش محصولات شیمیایی و افزایش کنترل بر بازار صورت میگیرد.... تمام این اتفاقات در بخش خصوصی و توسط شرکتهایی صورت میگیرد که برای خیریه کار نمیکنند بلکه در پی سود هستند .غذایی که آنها تولید میکنند گران تر تمام می شود.»
همچنین هیاتهای 18 کشورآفریقایی در نشست سازمان غذا و کشاورزی ملل متحد با انتشار بیانیهای شفاف، نسبت به تبلیغات مونسانتو واکنش نشان دادند:« ما ... قویا نسبت به استفاده از تصویر فقرا و گرسنگان کشورهایمان توسط یک شرکت بزرگ چند ملیتی، برای پیشبرد فناوریای که نه ایمن، و نه دوستدار محیط زیست، و نه از لحاظ اقتصادی، برای ما سودمند است، معترض هستیم. ما معتقدیم که چنین شرکتهایی و یا فناوری ژنتیک به کشاورزان ما برای تولید غذای مورد نیاز کمک نخواهند کرد... برعکس.... اقدامات آنها باعث تضیعف ظرفیت ما برای سیر کردن خودمان خواهد شد.» نماینده کشور اتیوپی افزودد:« ما عمیقاً از سوء استفاده از فقرمان جهت تامین منافع مردم اروپا، بیزار هستیم.»
البته هیچ یک از این انتقادات، شرکت مونسانتو را تحت تاثیر قرار نداد. این شرکت کماکان اعلام میکند که مهندسی ژنتیک راه حل مشکل گرسنگی در جهان است.
------------------------
حق با کیست؟
« بیوتکنولوژی، یکی از ابزارهای فرداست که امروز در دستان ما است. تأخیر در پذیرش آن، به نفع جهان گرسنه ما نیست.»
- تبلیغات مونسانتو
« محصولات کشاورزی مهندسی شده به سبب پربار بودن شان، ایجاد نشدند بلکه
علت تولید آنها، قابل ثبت بودنشان بود. ارزش اقتصادی آنها معطوف به امرار
معاش کشاورزان فقیر نیست بلکه به جهت سیر کردن دامهایی است که برای
ثروتمندانی که هماکنون نیز بسیار سیر هستند، گوشت تولید میکنند.»
- آرموری و هانتر لوینس، موسسان «انستیتو راکی مانتین»؛ یک مرکز سیاست منابع
------------------------
اما باید به یک نکته اطمینان داشت. مونسانتو و سایر شرکتهای بیوتکنولوژی به این زودیها، از گفتن اینکه «غذاهای مهندسی شده میتوانند گرسنگی در جهان را کاهش دهند» باز نخواهند ایستاد. در سال 2000، ائتلاف شرکتهای بیوتکنولوژی، یک کمپین بازاریابی به ارزش 50 میلیون دلار راه انداختند تا از گسترش هراس از غذاهای مهندسی شده در سراسر آمریکا جلوگیری کنند. حامیان مالی اصلی این کمپین که شامل 32 میلیون دلار تبلیغات تلویزیونی و مطبوعات هم بود، شرکتهای مونسانتو، داو کمیکال، دوپون، نووارتیس سوئیس، بریتیش زنکا، باسف آلمان و اونتیس فرانسه بودند. این تبلیغات که در آن تصویر مزارع و کودکان خندان به چشم میخورد با این شعار «راهکارهایی که میتواند باعث بهبود آینده جهان شوند» قصد داشتند افکار عمومی را قانع کنند که غذاهای بیوتکی، کمکی برای پایان دادن به گرسنگی در جهان هستند.
بذرهای خودکشی
بذرها برخی مواقع، اعجاب انگیز به نظر میرسند؛ چون این واحدهای کوچک زندگی ظرفیت تبدیل به گیاهان کاملی را دارند که این گیاهان، به نوبه خود، هزاران بذر دیگر تولید میکنند. بذرها یکی از رازهای بنیادی حیات و یکی از مفاهیم زیبای تداوم طبیعت هستند. بذرهایی که در مقبرههای مصر کشف شدهاند با وجود اینکه هزاران سال در خواب بودهاند، اما کماکان قابلیت رشد دارند.
برای قرنهای بیشمار، کشاورزان برای سیر کردن بشر، بذرهای یک سال زراعی را برای کاشت در سال بعد ذخیره میکردند. اما مونسانتو، شرکتی که مدعی است هدفش، کمک به سیر کردن گرسنگان جهان است، فناوریای را به نام « سیستم حفاظت فناوری»7 عرضه کرد که بذر را عقیم می کند. این فناوری که قبلا به عنوان «فناوری نابودگر» شناخته شده بود با پول مالیات دهندگان توسعه یافت که در اصل از طریق کمکهای وزارت کشاورزی آمریکا به شرکت دلتا و پاین لند (یکی از شرکتهای وابسته به مونسانتو) اعطا شده بود. در این فرایند، بذر به صورت ژنتیک تغییر مییابد تا قابلیت رویش را از دست بدهد و برای همیشه عقیم بماند و . اگر از این فناوری استفاده شود دیگر کشاورزان نمیتوانند بذرهای خودشان را ذخیره کنند و باید هر سال برای خرید بذرهای جدید به مونسانتو مراجعه کنند.
حداقل ملوین جی اولیور، زیست شناس مولکولی که مخترع اصلی فناوری فسخکننده است، نمی کوشد تا ما را متقاعد سازد که هدف این فناوری، جلوگیری از کاهش گرسنگی در جهان است. او میگوید:« ماموریت ما، افزایش توان رقابت خودمان در برابر رقبای خارجی است.»
منتقدان به بذرهای مهندسی شده لقب « بذرهای خودکشی» دادهاند. به گفته اِما ماست8 از جنبش توسعه جهانی:«با فروختن بذرهای خودکشی، شرکتهای بیوتکتولوژی چند ملیتی، فقیرترین کشاوران جهان را به شکل جدیدی از بردگی ژنتیک می کشانند. در حال حاضر 80 درصد از محصولات کشاورزی کشورهای در حال توسعه در مزارعی کشت میشوند که در آن کشاورزان از بذرهای ذخیره شده کشت قبل برای دانه پاشی فصل جدید استفاده میکنند. اگر قرار باشد این کشاورزان از بذرهای عقیم شده استفاده کنند دیگر نمیتوانند بذر را برای کشت بعدی ذخیره کنند و این می تواند برایشان مسأله مرگ و زندگی باشد.»
در اکتبر سال 1999، پس از مواجهه با مخالفت شدید و مداوم افکار عمومی با این فناوری نابودگر، شرکت مونسانتو با اکراه اعلام کرد که هیچ برنامه عاجلی برای تجاری کردن بذرهای نابودشونده ندارد. این اظهار نظر به عنوان یک پیروزی برای کسانی که مخالف این فناوری بودند، تلقی شد. اما مونسانتو همچنین در بیانیه خود اعلام کرد که تحقیقات خود در زمینه عقیم سازی بذرها را ادامه خواهد داد.
هنگامی که من برای نخستین بار از برنامه مونسانتو برای عرضه بذرهای عقیم شده آگاه شدم، خشکم زد. اما بعدا متوجه شدم که مونسانتو تنها شرکتی نیست که چنین کاری انجام میدهد. شرکت های دیگر صنعت بیوتکنولوژی هم منفعت اقتصادی این کار را میبینند و آمال مشابهی دارند.
برای مثال شرکت آسترا زنکا یک فرایند ژنتیک را به ثبت رسانده که طی آن جوانه زدن و رشد گیاه وابسته به استفاده مکرر از مواد شیمیایی این شرکت است. همچنین نووارتیس هم شیوهای را به ثبت رسانده که ژنهایی را که گیاه به وسیله آنها با بسیاری از عفونتهای ناشی از ویروسها و باکتریهای مختلف مبارزه میکند، خاموش می کند. و جالب اینکه تنها راه فعال کردن مجدد ژنهای خاموش شده، استفاده از مواد شیمیایی فروخته شده از سوی شرکت نووارتیس است.
در سال 1999، 12 شرکت مختلف تولید بیش از 20 نوع از بذرهای عقیم شده یا بذرهای وابسته به مواد شیمیایی را ثبت کرده بودند. قطعا اگر هدف این شرکت ها، استفاده از این بذرها نبود هرگز به دنبال ثبت آنها یا تولیدشان نمیرفتند. این شرکتهای کشاورزی-تجاری، به خوبی آگاه هستند که در کنترل فرایند عرضه مواد غذایی کشوری که از فناوری ژنتیک آنها استفاده کند، سود کلانی نهفته است.
در نزد این شرکتها، فناوری بذرهای نابود کننده و سایر بذرهای عقیم شده، تنها سرمایهگذاری های تجاری هستند که برای کسب درآمد طراحی شدهاند. اقدامات این شرکتها چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ کشاورزی به سود کشاورزان یا به سود سلامتی مصرف کننده نیست. هفته نامه محیط زیست و سلامت راشل مینویسد: «هدف مونسانتو، اعمال کنترل مؤثر بر بسیاری از محصولات اساسی است که در حال حاضر مردم جهان را سیر میکنند.»
رابرت تی فرلی، رئیس بخش کشاورزی شرکت مونسانتو نیز به نظر میرسد با این دیدگاه موافق باشد. پس از اینکه مونسانتو یک شرکت رقیب دیگر در حوزه تولید بذر را خریداری کرد، وی گفت: «این اقدام، تنها ادغام شرکتهای تولید کننده بذر نیست بلکه در واقع ادغام کل زنجیره غذایی است.»
این اظهار نظر به خوبی ابعاد مختلف شعار شرکت مونساتو را روشن میکند: « موفق بودن با کار خوب انجام دادن.»
آیا در مورد خطرات، بزرگنمایی شده است؟
در مورد امنیت مواد غذایی ژنتیک مهندسی شده جنجال زیادی وجود دارد. حامیان بیوتکنولوژی اغلب میگویند که در مورد خطرات این محصولات، بزرگنمایی شده است. سخنگوی هلدینگ ادونتا که یک شرکت بیوتک در بریتانیا است گفت:« 25 هزار آزمایش روی محصولات کشاورزی مهندسی شده در جهان صورت گرفته و حتی یک مورد و یا حادثه خطرناک در جریان این آزمایشات رخ نداده است. اگر این فناوری خطرناک بود تا کنون میبایست حادثهای رخ میداد.» همچنین در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری در سال 2000، جرج دبلیو بوش گفت:« تحقیق پشت تحقیق نشان داده که هیچ مدرکی مبنی بر خطرناک بودن این فناوری وجود ندارد.» و دن گلیکمن وزیر کشاورزی در دولت کلینتون گفت که:«آزمایشهای دقیق علمی ثابت کرده اند که محصولات مهندسی ژنتیک شده، ایمن هستند.»
آیا واقعا اینگونه است؟ متاسفانه به اعتقاد دکتر جیل ریسلر چنین نیست. دکتر ریسلر یک محقق ارشد از اتحادیه دانشمندان دلواپس است که دارای مدرک دکترا در پاتولوژی گیاهان است و چهار سال مشغول تدوین قوانین بیوتکنولوژی در آژانس حفاظت محیط زیست بوده است. او سالها در حوزه علوم بیوتک مشغول به کار بوده، و یکی از مقامات برجسته کشور در حوزه خطرات زیست محیطی مواد غذایی مهندسی شده است. دکتر ریسلر که از نزدیک ناظر آزمایشها و مطالعات بوده میگوید:« این ادعا که در جریان آزمایشهای هیچ اتفاقی نیافتد... اطلاعات کاملی ارائه نمیدهد.» او و همکارش، دکتر مارگارت ملون (عضو کمیته مشورتی کشاورزی بیوتکنولوژی در وزارت کشاورزی آمریکا) مینویسند: «در بسیاری از موارد، اثرات جانبی، ظریف هستند و تقریبا هرگز با آزمایش اجمالی یک مزرعه قابل ثبت نخواهند بود.... آزمایشهای میدانی نشانگر سابقه ایمنی نیستند بلکه همواره به رویکرد « نگرد و نیاب»9 ختم می شوند.»
هنگامی که دانشمندان روی موضوع دقیق میشوند، نکاتی را میبینند که بسیار هراس انگیز است. چند سال پیش یک شرکت بیوتک آلمانی یک باکتری رایج در خاک به نام کلبسیلا پلانتیکولا10 را مهندسی ژنتیک کرد تا به تجزیه تراشههای چوب، ساقههای ذرت، ضایعات صنعت چوب و کشاورزی کمک کند و در نتیجه اتانول تولید کند. در ابتدا این کار، یک موفقیت بزرگ به نظر رسید چون باکتری کلبسیلای مهندسی شده میتواند مواد فاسد ارگانیک را تجزیه کند و در نتیجه سوختی تولید کند که به جای بنزین مورد استفاده قرار بگیرد. به این ترتیب، گازهای گلخانهای کمتری منتشر خواهد شد. همچنین تصور میشد که ضایعات این فراینده به عنوان کود به خاک افزوده خواهد شد. اگر اینچنین میشد، همگان در یک بازی برد برد سهیم می شدند. به هر حال با تاییدیه آژانس حفاظت محیط زیست، این شرکت، باکتری مورد نظر را به صورت میدانی، در دانشگاه اورگن مورد آزمایش قرار داد.
از نقطه نظر حذف ضایعات فاسد شده ارگانیک و تولید اتانول، این باکتری مهندسی شده، موفق بود. اما هنگامی که یک دانشجوی دکترا به نام مایکل هولمز تصمیم گرفت که ضایعات فرایند تولید را به یک خاک زنده اضافه کند، اتفاقی رخ داد که هیچکس پیشبینی نمیکرد. بذرهایی که در مخلوط خاک معمولی و کلبسیلای مهندسی شده کاشته شدند همگی از بین رفتند.
چه چیزی باعث مرگ بذرها شده بود؟ کلبسیلای مهندسی شده به رقیب قدرتمند میکروارگانیسمهای بومی خاک تبدیل شد و به سرکوب فعالیتی که برای حاصلخیزی خاک حیاتی است پرداخت. گیاهان تنها به واسطه کمک قارچی به نام «مایکوریسال»11 میتوانند نیتروژن و سایر مواد مغذی موجود در خاک را جذب کنند. این قارچها در خاک زندگی میکنند و مواد مغذی را در دسترس ریشه گیاه قرار میدهند. اما هنگامی که کلبسیلای مهندسی شده و به خاک افزوه شد، تعداد مایکوریسالها را در خاک به شدت کاهش داد. و بدون قارچ مایکوریسال، هیچ گیاهی قادر به زندگی نخواهد بود.
به نظر من، توانایی دانشمندان برای ردیابی فرایندی که کلبسیلای مهندسی شده باعث جلوگیری از رشد گیاهان شد، شهادت به قدرت اعجابانگیز علم است. در یک قاشق چایخوری از خاک حاصلخیز، هزاران میکرو ارگانیسم مختلف وجود دارد و در تریلیونها حالت با هم تعامل دارند.
اما دانشمندان نکته دیگری را هم در جریان این آزمایش کشف کردند که باعث شگفتی فراوان آنها شد. آنها در یافتند که باکتری اصلاح شده، توانایی تکثیر در خاک را داشت و اگر آزاد میشد آنگاه حذف آن از خاک احتمالا غیر ممکن میبود.
الین اینگهام پاتولوژیست خاک در دانشگاه اورگن که مدیر تحقیقات مایکل هولمز در مورد کلبسیلا بود میگوید: «هنگامی که دادهها منتشر شدند، آژانس حفاظت محیط زیست ما را متهم کرد که تحقیقات را درست انجام ندادهایم. آنها تمام مراحل آزمایش را مورد بررسی قرار دادند و حتی یک ایراد هم نتوانستند پیدا کنند... اگر ما این تحقیق را انجام نداده بودیم، کلبسیلا، فرایند تایید برای فروش تجاری را با موفقیت پشت سر میگذاشت.»
دیوید سوزوکی متخصص ژنتیک، معتقد است اتفاقی که رخ داد بسیار شوم بود: « کلبسیلای مهندسی شده میتوانست به زندگی تمام گیاهان روی زمین پایان بدهد. تاثیرات همین یک مورد برای توجیه وحشت مردم از مهندسی ژنتیک، کافی است.»
در همین حال، مونسانتو و سایر شرکتهای بیوتکی، مشتاقانه در حال توسعه انواع ارگانیسمهای مهندسی شده هستند و امیدوارند که این محصولات را به بازار عرضه کنند. اما از کجا بدانیم که این محصولات ایمن هستند؟ دیوید سوزوکی میگوید:« ما نمیتوانیم تا سالها پس از استفاده گسترده از این محصولات تشخیص بدهیم که آیا ایمن هستند یا خیر.»
این چشماندازی نیست که باعث آرامش خاطر و بازگشت اعتماد به آینده بشر باشد. و در واقع اینکه چنین اتفاقاتی رخ میدهد باورکردنی نیست. من دوست داشتم باور کنم که هنگامی که تراشهها تجزیه میشوند، باعث مرگ زندگی روی زمین نخواهند شد. مطمئنا افرادی که گرداننده این شرکتها هستند و یا مقامات دولتی که بر کار آنها نظارت دارند هرگز اجازه نخواهند داد که چنین اتفاق ناگواری رخ بدهند. مطمئنا من میخواستم باور کنم که خطرات مهندسی ژنتیک، چندان هم بزرگ نیست.
اما باز هم زمانی که میخواستم مثبت فکر کنم، اتفاقاتی رخ داد که بدبین شوم. این برای اولین بار نبود که شرکتهایی چون مونسانتو، وعده دادند که محصولی عرضه کنند که منجر به بهبود زندگی برای همگان شود اما قول آنها با عملشان یکی نشد. مونسانتو همان شرکتی است که PCB ها و همچنین عامل نارنجی12 ( یک نوع آفتکش بسیار مخرب) را برای ما به ارمغان آورد. حتی محصولی که این شرکت با هدف تولید آن تاسیس شد- شیرین کننده مصنوعی ساخارین- بعدا مشخص شد که سرطانزا است.
البته مونسانتو به ما میگوید که اینبار دلیلی برای نگرانی وجود ندارد ...
« این محصولات [که به صورت ژنتیک مهندسی شدهاند] کاملا ایمن هستند. شما اغلب این مسأله را نمیدانید اما نکته این است که نیازی هم ندارید که بدانید.» (بریان هرلی، سخنگوی مونسانتو)
صنعتی که هیچکس آن را بیمه نمیکند
صنعت بیوتک مکرراً به من و شما می گوید که محصولات کشاورزی مهندسی شده، کاملا ایمن هستند. سازمان صنعت بیوتکنولوژی به عنوان مثال ادعا می کند:« محصولات کشاورزی و غذاهایی که از طریق بیوتکنولوژی بهبود مییابند، با دقت فراوان اصلاح شدهاند. این محصولات پیش از استفاده، به طور دقیق و مفصل مورد آزمایش قرار گرفتهاند به گونهای که هیچ محصول و غذایی در تاریخ بشر تا این حد، دقیق آزمایش نشده بود... هر غذای مهندسی شده که به بازار عرضه میشود حداقل به اندازه مواد غذایی معمول و متداول ایمن است.»
صنعت بیمه اما به نظر نمیرسد که با این ادعا موافق باشد. تا به امروز هیچ شرکت بیمهای علاقهای به بیمه کردن صنعت بیوتک نداشته است.
دکتر دیوید سوزوکی ژنتیک دان، سئوال میکند:« منافع تجاری معمولا چگونه از خود در برابر دعواهای حقوقی ، محافظت میکنند؟ از طریق بیمه کردن. در واقع در جامعه ما، محک امن بودن محصول، بیمه شدن آن است. اگر شما پول کافی بپردازید تقریبا میتوانید در برابر هر چیزی بیمه شوید اما هنگامی که صنعت بیمه حاضر نمیشود امنیت یک محصول و یا فناوری را بیمه کند به این معنی است که ریسک زیادی در این زمینه وجود دارد که حتی ارزش دریافت حق بیمه کلان را هم ندارد.»
امروزه اساسا هیچ پوشش بیمهای در برابر خطرات و فجایعی که ممکن است در صورت عرضه ارگانیسمهای مهندسی شده در طبیعت و یا برای زنجیره غذای انسان اتفاق بیفتد، وجود ندارد. صنعت بیمه تمایلی برای بیمه کردن چیزی ندارد که پتانسیل ضرردهی آن بالا است.
جامعه اروپا نیز نگرانی هایی در این زمینه مطرح کرده است. در سال 1999، روزنامه ایندپندنت چاپ لندن اعلام کرد که: « دولتهای اروپایی مانند زمانی که چالشهای هستهای مطرح بود، درخواست برنامه ای فوری برای مقابله با پیامدهای غیرمترقبه ارگانسیمهای اصلاح شده ژنتیکی، کردند. بر این اساس، کمیسیون اروپا یک برنامه واکنش اضطراری که شامل 5 بند است، ارائه داده تا در صورتی که گیاهان مهندسی شده تهدیدی برای انسان و یا حیات وحش ایجاد کردند، این برنامه به مرحله اجرا گذاشته شود... هدف این برنامه، پیشگیری از وقوع فاجعه انسانی و توقف تولید مثل غیر قابل کنترل گیاهان مهندسی شده با گونه های طبیعی است.»